دو زاریش افتاد که خواستم درسی بگیرد
از اینکه من با همه ادمهایی که میشناخته یا در ارتباط بوده فرق دارم
انتطار داشتم با پوست و استخوانش این رو بفهمه
از تمام این مدت از تمام کارهایی که برایش ، برایمان کردم
شاید این هم تلنگر دیگری بود
اما با حرفای امشبش
مرهمی شد بر دلخوری های امروز
نه اینکه کامل و کافی
اما شاید به دلش افتاد
باید حواسش به قول خودش به رابطه اش باشد
بالا سرش باشد
جلو حس های بد را بگیرد