این چندمین بار است که بنا به هر دلایلی من احساس خوبی ندارم
یا دلم تنگ هست
یا دلشوره
یا ناز دارم و دلم توجه میخواهد
و هر بار با چیزی شبیه این مضمون مواجه میشم
که همیشه که نمیتونم نازت بدم
این بار اگه بحث و دعوا نشد خودم رو زدم به اون راه
نمیخوام بهش بگم
نمیخوام بدونه هم
اما فکر نمیکنم بعد از چند ماه یه بار من یه کم بی حوصله بودن طوری رفتار کنه که ازش مایوس بشم
شاید داره اشتباه بقیه رو میکنه
که با این مدل رفتار بیشتر من به سمتش کشیده میشم و جذبش میشم
در صورتی که برای من برعکس بوده و هست و خواهد بود
این 2-3 روز هرطوری بود گذشت و میگذره
منتظرم ببینم تو سفر پیش رو چه رفتار و حرکاتی ازش میبینم
خوب نیستم در کل
اما حتی "او" هم نفهمیده که "من" خوب نیستم